پرسمان3 The title of your home page

پرسمان3
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پرسمان3

و آدرس pasokh1.LXB.ir لینک نمایید

سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . 

در صورت وجود لینک ما در سایت شما

لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





2. گزارش کتاب «نور الأبصار»

در قرن سيزدهم، شِبلَنجى در كتاب نور الأبصار ،  در باره اين مزار مى نويسد :

منبع: دانش نامه امام حسين عليه السلام جلد ١

برخى شامى ها به من خبر دادند كه براى خانم رقيّه ، دختر امام على ـ كرّم اللّه وجهه ـ در دمشق شام ، آرامگاهى هست كه زمانى به ديوارهاى قبرش آسيب وارد شد . شامى ها قصد داشتند كه جنازه را از داخل قبر ، بيرون بياورند تا آن را بازسازى كنند ؛ امّا كسى به خاطر هيبت آن خانم ، جرئت نكرد وارد قبر شود ، تا اين كه شخصى از خاندان اهل بيت به نام سيّد فرزند مرتضى ، وارد قبر شد و پارچه اى روى آن انداخت و جنازه را در پارچه پيچيد و آن را بيرون آورد و همگان ديدند كه دختر كوچك نابالغى است . اين مطلب را به يكى از بزرگان گفتم . او نيز به نقل از برخى مشايخ خود ، آن را برايم روايت كرد .

در اين گزارش ، نام صاحب مزار ، رقيّه بنت على عليه السلام آمده و نخستين گزارشى است كه به موضوع آسيب ديدن قبر ، اشاره كرده است .

٣ . گزارش کتاب «منتخب التواريخ»

در نيمه اوّل قرن چهاردهم ، شيخ محمّدهاشم خراسانى (م ١٣٥٢ ق) در كتاب فارسى منتخب التواريخ ،  ضمن اين كه مزار را متعلّق به رقيّه بنت الحسين عليه السلام معرّفى نموده ، داستان آسيب ديدن قبر را با تفصيل بيشترى نقل مى كند . متن گزارش او ، چنين است:

و عالم جليل ، شيخ محمّدعلى شامى ـ كه از جمله علما و محصّلين نجف اشرف است ـ ، به حقير فرمود كه جدّ اُمّىِ بلاواسطه من ، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقى كه نسبش منتهى مى شود به سيّد مرتضى علم الهدى و سنّ شريفش علاوه بر نود بود و  بسيار شريف و محترم بود ، سه دختر داشتند و اولاد ذكور نداشتند . شبى دختر بزرگشان در خواب ديد جناب رقيّه بنت الحسين عليه السلام را كه فرمود : «به پدرت بگو به والى بگويد : آب افتاده ميان قبر و لحد من ، و بدن من ، در اذيّت است . بگو بيايد و قبر و لحد مرا تعمير كند» .

دخترش به سيّد ، عرض كرد . سيّد ، از ترس حضرات اهل تسنّن ، به خواب ، اثرى مترتّب ننمود . شب دوم ، دختر وسطى سيّد ، همين خواب را ديد . باز به پدر گفت . ترتيب اثرى نداد . شب سوم ، دختر صغراى سيّد ، همين خواب را ديد و به پدر گفت . ايضا ترتيب اثرى نداد . شب چهارم ، خود سيّد ، مخدّره رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند كه : «چرا والى را خبردار نكردى؟» .

سيّد ، بيدار شد . صبح رفت نزد والى شام و خوابش را به والى شام نقل كرد .

والى ، امر كرد علما و صلحاى شام از سنّى و شيعه بروند و غسل كنند و لباس هاى نظيف در بر كنند . به دست هر كس قفل درب حرم مقدّسه باز شد ، همان كس برود و قبر مقدّسه او را نبش كند و جسد مطهّره را بيرون بياورد تا قبر مطهّر را تعمير كند . بزرگان و صلحا از شيعه و سنّى ، در كمال ادب غسل كردند و لباس نظيف در بر كردند . قفل به دست هيچ يك باز نشد ، مگر به دست مرحوم سيّد . بعد كه مشرّف ميان حرم شدند ، مِعوَل (١) هيچ يك به زمين اثر نكرد ، مگر معول سيّد ابراهيم . بعد ، حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند . ديدند بدن نازنين مخدّره ، ميان لحد و كفن آن مخدّره مكرّمه ، صحيح و سالم است ؛ ليكن آب زيادى ميان لحد جمع شده . پس سيّد ، بدن شريف مخدّره را از ميان لحد ، بيرون آورد و روى زانوى خود نهاد و سه روز همين قِسم ، بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گريه مى كرد تا آن كه لحد مخدّره را از بنياد ، تعمير كردند . اوقات نماز كه مى شد ، سيّد ، بدن مخدّره را بر بالاى شى ء نظيفى مى گذاشت . بعد از فراغ ، باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آن كه از تعمير قبر و لحد ، فارغ شدند . سيّد ، بدن مخدّره را دفن كرد و از معجزه اين مخدّره در اين سه روز ، سيّد ، نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجديد وضو . بعد كه خواست مخدّره را دفن كند ، سيّد دعا كرد خداوند ، پسرى به او مرحمت نمايد . دعاى سيّد ، مستجاب شد و در اين سنّ پيرى ، خداوند به او پسرى مرحمت فرمود ، مسمّا به سيّد مصطفى .

بعد ، والى ، تفصيل را به سلطان عبد الحميد نوشت . او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف رقيّه و مرقد شريف اُمّ كلثوم و سَكينه را به او واگذار نمود و فعلاً هم آقاى حاجى سيّد عبّاس پسر آقا سيّد مصطفى پسر آقا سيّد ابراهيم سابق الذكر ، متصدّى توليت اين اماكن شريفه است . انتهى . و گويا اين قضيّه در حدود سنه هزار و دويست و هشتاد بوده است .

با توجّه به آنچه در اين گزارش آمده كه «بزرگان و علماى شيعه و سنّى ، شاهد ماجرا بوده اند»، نكته قابل تأمّل ، اين است كه با آن كه انگيزه براى نقل و ثبت اين گونه حوادث ، فراوان است ، هيچ كس جز متولّيان حرم، اين حادثه مهم را نقل نكرده  و شخصيتى مانند سيّد محسن امين ، با اين كه در منطقه حضور داشته، در گزارش خود ، اشاره اى به اين ماجرا ننموده و درباره اين بارگاه ، تنها نوشته است :

رقيّه ، دختر حسين عليه السلام ، قبرى به او منسوب است و مشهدى كه در محلّه العماره دمشق ، زيارتگاه است . خدا به درستى آن ، آگاه تر است . ميرزا على اصغرخان [اتابك ، امين السلطان] ، وزير اعظم ايران ، به سال ١٣٢٣ ق ، آن را بازسازى كرده و در بالاى در ، تاريخ بازسازى را حَك كرده اند كه در آن ، اين اشعار آمده است :

مرتبه اى عالى است براى على

وزير اعظمِ ايران كه تجديد كننده است.    

و من ، تاريخ بازسازى آن را كه مى درخشد

[به ابجد] سرودم : «بقبر رقيّة من آل أحمد» .

 

 

بنا بر اين، بر پايه اسناد روايى و تاريخى نمى توان در باره موضوع اين پژوهش ، نظر قاطعى ارائه كرد ؛ ليكن كراماتى كه از اين مزار نورانى ديده شده و مى شود، مؤيّد اعتبار معنوى آن است و در هر حال ، بى ترديد ، گراميداشت اين مكان منتسب به اهل بيت عليهم السلام ، لازم است، هر چند با عنايت به اين كه جزئيات مربوط به وفات رقيّه ، در هيچ يك از منابع معتبر نيامده، ذكر مصائب او را بايد به مصادرى مستند نمود كه به آنها اشارت رفت و صحّت و سُقم مطالب را به عهده راوى نهاد

 

--------------------------------------------------------------------------------

١-مِعوَل : كُلنگ .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ 28 / 8 / 1391برچسب:, ] [ ] [ مصطفی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام دوستان به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات وب
امکانات وب



در اين وبلاگ
در كل اينترنت

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 163
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 264
بازدید ماه : 262
بازدید کل : 36619
تعداد مطالب : 196
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

  • سما دانلود - بروز ترین مرجع دانلود